خلاصه داستان: هنگامی که یک سرباز سابق که طلا را در بیابان لاپلند کشف می کند ، سعی می کند غارت را به داخل شهر ببرد ، سربازان آلمانی به رهبری یک افسر وحشیانه SS با او می جنگند.
خلاصه داستان: مارکوس وقتی همسرش در تصادف قطار می میرد ، به دختر نوجوان خود ، ماتیلد می رود. به نظر می رسد که همه یک حادثه غم انگیز تا زمانی که یک ریاضیات ، که او نیز مسافر همکار در قطار بود ، و دو همکارش ظاهر می شوند.