خلاصه داستان: یک روز مارکو یک مرد مرده را کشف می کند. پس از یادگیری اینکه مارکو ممکن است اطلاعات ارزشمندی داشته باشد ، کمیسر Mørck مصمم است که وی را پیدا و نجات دهد.
خلاصه داستان: گانگسترهای اسلحه ، وکلای بدون قانون و حرامزاده های پشت پرده. خانواده ای در وسط وجود دارد ، و در حالی که برخی در تلاشند تا آن را نگه دارند ، برخی دیگر می خواهند آن را از هم جدا کنند.
خلاصه داستان: 1863 ، یک کاروان در غرب آمریکا ، مارتا جین باید یاد بگیرد که چگونه از اسب ها مراقبت کند تا واگن خانواده را هدایت کند. به جز اینکه او به پایان می رسد شلوار و موهای خود را برش می دهد. رسوایی که شخصیت واضح آن تحریک می شود ...
خلاصه داستان: مارکوس وقتی همسرش در تصادف قطار می میرد ، به دختر نوجوان خود ، ماتیلد می رود. به نظر می رسد که همه یک حادثه غم انگیز تا زمانی که یک ریاضیات ، که او نیز مسافر همکار در قطار بود ، و دو همکارش ظاهر می شوند.