خلاصه داستان: هابز دومینیک و برایان را مجدداً خدمه خود را برای از بین بردن تیمی از مزدوران مجدداً جمع کرده است ، اما دومینیک به طور غیر منتظره ای با روبرو شدن با دوست دختر متوفی خود ، لتی ، کنار می رود.
خلاصه داستان: پس از وقایع در خانه ، خانواده ابوت اکنون با وحشت دنیای خارج روبرو هستند. آنها مجبور به ورود به ناشناخته ها ، آنها موجوداتی را که با صدا شکار می کنند متوجه می شوند ، تنها تهدیدهایی نیستند که فراتر از مسیر شن و ماسه قرار دارند.